این کتاب به موضوع انقلاب مشروطه ایران پرداخته. در کتاب از سه نوع دموکراسی بحث شده است: یک نوع تحت تاثیر دموکراسی پارلمانی به شیوه غربی، نوع دوم از نهضتهای سوسیال دموکراتیک روسیه و نقاط دیگر، و نوع سوم برخواسته از انجمنها است.
انقلاب مشروطه ایران یکی از مهمترین انقلابهای خاورمیانه است و همانند انقلابهای روسیه، چین و مکزیک، جزئی از نهضتهای جهانی انقلاب در قرن بیستم به شمار میآید. مشروطه خواهان رادیکال توانستند قدرت شاه و حامیانش را کاهش دهند و حقوق سیاسی و مدنی مهمی را در قانون اساسی بگنجانند، اما در نهایت موفق نشدند اصلاحات مورد نظر خود را تا به آخر پیش ببرند. بازتاب این ناکامی در سراسر تاریخ ایران در قرن بیستم مشهود است و مبارزه اجتماعی مردم ایران از دوره مشروطه تاکنون همواره مهر و نشان همان تعارضهایی را داشته است که پیدا و ناپیدا در خلال نهضت مشروطه عمل میکردهاند. ازاینرو، مبارزه برای ایجاد نظم سیاسی دموکراتیک و مترقیانه باید با آگاهی کامل از میراث فرهنگی و سیاسی انقلاب مشروطه و تعارضهای آنها همراه باشد.
ژانت آفاری پژوهشگر و استاد دانشگاه کالیفرنیا در سانتا باربارا در رشته تاریخ است. کتابهای او دربارهٔ تاریخ اجتماعی ایران به ویژه در سالهای انقلاب مشروطه که به زبان انگلیسی منتشر شدهاند با استقبال و نقد و بررسی زیادی مواجه شدهاند.
این مقاله در مرداد ماه ۱۳۹۹، به مناسب سالروز صدور فرمان مشروطیت در سایت ایسنا منتشر شده است. آغاز جنبش زنان در ایران، با آشناییِ ایران با غرب و دستاوردهای آن همراه بود. حقیقت مشترک در تمام این دیدگاهها، از آغاز جدی این جنبش در جریان انقلاب مشروطه حکایت میکند. زنان ایران در نهضت مشروطیت همچون مردان به حرکت درآمدند، به طوری که از این تاریخ، بیداری واقعی زنان آغاز شد. بخش قابلتوجهی از جمعیت هر کشور را زنان تشکیل میدهند. زنان به دلیل داشتن استعداد و توان بالقوه و بالفعل در زمینههای متفاوت و متنوع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی - آموزشی، میتوانند نقشی سازنده و فعال در پیشرفت و توسعه صحیح و منطقی هر کشور ایفا کنند. زنان ایران همواره در منزلگاههای مهم تاریخی به صحنه آمده و حضور موثری نشان دادهاند اما متاسفانه این سابقه هنوز در لابه لای تواریخ پنهان است و شاید هم برای همیشه پنهان بماند. با این همه در این زمینه نمونههای بارزی را میتوان از تاریخ معاصر استخراج نمود و نمایان ساخت.
این مقاله توسط موژان مومن در فروردین ماه ۱۳۹۴، در سایت آسو منتشر شده است. چکیده: این مقاله به نقش بهائیان در انقلاب مشروطهی ایران، ۱۹۱۱-۱۹۰۶، میپردازد و سه نظریهی عمده را مطرح میکند. نخست اینکه هرگاه سلطنتطلبان و روحانیون مشروطهستیز، مشروطهخواهان را به "بابی"بودن متهم میکردند در واقع اشارهی آنها به جامعهی بهائی بود و نه بابیان ازلی. دوم اینکه بهائیان رابطهی پیچیدهای با جنبش مشروطه داشتند: گاهی از آن حمایت میکردند و گاهی از سیاست دوری میگزیدند اما به هر حال، اکثر نویسندگان، تأثیر بهائیان بر اصلاحطلبان و انقلاب مشروطه را دستِکم گرفتهاند. سوم اینکه بهرغم نزدیکی آرای بهائیان و مشروطهخواهان در باب اصلاحات اجتماعی، دشمنی ازلیها و روحانیون با بهائیان منجر به حذف آنها از قانون اصلاحطلبانهی حاصل از انقلاب مشروطه و حذف عملی آنان از جامعهی ایران شد. مجموع این تحولات به آفرینش یک "دشمن داخلی" انجامید. به بعضی از پیامدهای این امر برای بهائیان و ایران خواهیم پرداخت.